دخمه ی شیاطین – جلدهفتم / پارت ۳۹ تا ۴۴
مدلین زمزمه کرد- ..مریدا… کِی میاد؟ مردد و خجل منتظر پاسخ ماند، حدقهی چشمانش دردناک بود، سخت پلک میزد و وقتی مردمکهایش را در قاب می چرخاند سوزش شدیدی حس میکرد. میروتاش و تابین نگاهی باهم رد و
Share:
Recent Comments